گرانى و فقر و فلاکت
چشم اندازها٬ چه بايد کرد؟
با هيئت دائر دفتر سياسى حزب
يک دنياى بهتر: گرانى در ايران بيداد ميکند. مردم به تنگ آمده اند. جمهورى اسلامى تلاش ميکند وضعيت را توجيه کند و در موارد مشخص مقصر را اين و آن دستگاه ادارى و يا دولتى و يا تحريمهاى اقتصادى قلمداد کند. شرايط کنونى محصول کدام وضعيت و ناشى از کدام سياستهاست؟
على جوادى: بدون تردید وضعیت اقتصادی و یا روشن تر بگویم فلاکت اقتصادی کنونی بیش از هر چیز محصول و عملکرد سیاستهای رژیم اسلامی و طبقه سرمایه داری حاکم است. چنین وضعیتی ابدا تصادفی و یا اصولا ناخواسته نیست. به فقر و فلاکت کشاندن مردم یک رکن سیاست اقتصادی رژیم اسلامی است. البته در کنار این فقر و فلاکت گسترده ما شاهد ثروت بیکران و سرسام آور اقلیتی استثمارگر و چپاولگر هستیم.
این رژیم اسلامی است. در بعد اقتصادی یعنی فقر اکثریت عظیم توده های مردم و ثروت بی همتای حاکمان اسلامی و همپالگانشان. رژیم اسلامی از به فقر و فلاکت کشاندن جامعه اهداف هم اقتصادی و هم سیاسی دنبال میکند. نه تنها وحشیانه استثمار میکند و هر روز سهم اکثریت جامعه از محصولات تولید شده و ثروت جامعه را تقلیل میدهد بلکه اهداف سیاسی روشنی هم در این چهارچوب دنبال میکند. سیاسی چرا که فقر را عاملی در جهت تقلیل توان اعتراضی جامعه میداند. فقر گسترده توده های مردم کارگر و زحمتکش و ناتوانى در تحرک اجتماعى٬ يک سلاح و يک ابزار در دست رژیم اسلامی در کنار ارتش و سپاه و بسیج و سایر اوباش سرکوبگرش است.
معمولا در اقتصاد سرمایه داری متکی بر بازار آزاد عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمتها هستند. و معمولا افزایش تقاضا عاملی در افزایش قیمتها است. اما در اقتصاد ورشکسته حاکم در ایران این افزایش تقاضا نیست که منجر به افزایش قیمتها میشود بلکه بر عکس این کمبود و احتکار کالاهاست که منجر به افزایش قیمتها میشود.
گرانی بیداد میکند چرا که متوسط قیمت کالاهای مورد نیاز مردم حتی بالاتر از قیمت کالاهای مشابه در سایر جوامع سرمایه داری غربی و از جمله آمریکا و اروپا است. گرانی بیداد میکند چرا که متوسط سطح دستمزد کارگران و مردم کارکن حدود یک دهم متوسط دستمزد کارگران در جوامع غربی است. گرانی بیداد میکند چرا که رژیم اسلامی در یک تهاجم ضد انسانی تمامی سوبسیدهای دولتی را در زمینه اقلام اولیه زندگی حذف کرد. گرانی بیداد میکند چرا تقابل دو قطب تروریستی در جهان معاصر یک سوی آن رژیم اسلامی است عملا بر معضلات اقتصادی جامعه افزوده است. گرانی بیداد میکند چرا که سران رژیم اسلامی رسما اعلام کرده اند که "انقلاب نکردند تا مردم نان و آب داشته باشند."! اخیرا هم اعلام کرده اند که کمبود مرغ ناشی کمبود آخوند در خارج کشور است که بر ذبح اسلامی مرغ و گاو و گوسفند نظارت کند!؟
مسلما در چنین شرایطی٬ در شرایطی که مردم فریاد میزنند "مرگ بر گرانی" رژیم به بهانه های متفاوت و متعددی علاوه بر خط و نشان کشیدن و تهدید کردن متوسل میشود. و چرا که نه؟ آیا وقاحت اسلامی را هم حد و حصری هست؟
برخی اوباش حکومت اسلامی میکوشند کاسه و کوزه ها را بر سر دولت احمدی نژاد خراب کنند٬ این دعواهای داخلی از نظر مردم تماما بی ارزش است. مردم کل این حکومت را مقصر میدانند. حرف مردم این است رژیمی که نمیتواند حتی اقلام اولیه مورد نیاز مردم را تامین کند باید گورش را گم کند. همین!
يک دنياى بهتر: در ميان حکومتيها و جناح هاى متفرقه شان تلاش ميشود دلائل مختلفى در مورد گرانى و فلاکت مردم آورده شود. اگر بخشى اين و آن عنصر و يا نهاد دولتى را مقصر قلمداد ميکنند٬ بخش ديگرى روى سياستهاى "وارادات بى رويه" و "عدم حمايت از توليدات داخلى" و يا "عدم اجراى درست" سياست حذف سوبسيدها انگشت ميگذارند. اولا پاسختان به اين استدلالها چيست و ثانيا در تقابل با اين سياستها٬ کمونيستها و پيشروان کارگرى بايد چه تبئين و سياستى را از وضع موجود ميان جامعه ببرند؟
جليل بهروزى: بهر حال جامعه انتظار ندارد كه حكومت اسلامی و یا جناحهای بیرون افتاده از آن جز عوامفریبی در توضیح علل گرانی چیز دیگری در چنته داشته باشند. البته اینها قبیح تر از آن هستند و از تلاش و تك و تا نمیافتند. ولی گمان نمیكنم "استدلال" شان حتی خریداری میان خودیهاشان هم داشته باشد. جالب این كه سمبل جهالت و فضاحتشان، احمدی نژاد گفته نمیخواهد علل گرانی را بگوید چرا كه دشمنان "ملت" را خوشحال خواهد كرد. اینها از فردای روی كار آمدنشان تمام تلاششان این بوده كه حكومت پوسیده شان را حفظ كنند. حتی به همان تعبیر سرمایه دارانه اش نه برنامه ای برای اقتصاد جامعه داشتند و نه اساسا اقتصاد مسئله شان بوده است. رهبرشان همان فردای قدرت گیری گفت كه اقتصاد پالان خر است. تا حال اساسا با اتكا به سرمایه های نفتی و به زور چماق و سركوب توانستند خود را سرجا نگاه دارند. برای اینها "اقتصاد" عین سیاست بوده است. الان هم فشار جامعه مجبورشان كرده بدنبال "توضیحات" اقتصادی بگردند. كسی جدی شان نمیگیرد و فكر نمیكنم كه چندان اهمیت داشته باشد كه پروپاگانداهای اینها را پاسخ داد. لازم نیست كه اقتصاد خوانده باشید تا بدانید كه در چهارچوب همه نظامهائی كه مبنایش بر تولید سود است و بازار تعیین كننده قیمتهاست٬ هر زمان كه تقاضا بر عرضه بچربد٬ قیمتها بالا میرود. میتوان گفت در شرایط حاضر محدود شدن واردات بر قیمتها تاثیر گذاشته است. ولی اینها میگویند واردات "بی رویه". این را نمیفهمم. منظور واردات بسیار زیاد است؟ این كه موجب پایین آمدن قیمتها میشود و نه برعكس! و یا شاید منظورشان این است كه واردات زیاد در گذشته باعث پایین آمدن قیمتها شده و تولیدات داخلی نتوانسته از پس رقابت برآید و ورشكسته شده و حالا كه واردات كمتر گشته، بهای كالاها بالا رفته است. حتی اگر این را هم قبول كنیم باز سئوال این است "كی مقصر است؟" در كشورهای دمكراسی پارلمانی وقتی دولتها عوض میشوند و حزب دیگری روی كار میاید این آخری كاسه و كوزه ها را بر سر دولت قبلی میشكند. رژیم اسلامی حتی این بهانه را ندارد .
بیش از سی سال است كه كلیت رژیم در تعیین "سیاستهای اقتصادی" كه در واقع چیزی جز سیاست به نرخ روز خوری نبوده، نقش داشته است. الان به صرافت افتادند كه تولیدات داخلی مورد حمایت قرار نگرفته؟ تا حال كجا بودند؟
جمهوری اسلامی رژیمی است كه بر متن یك بحران عمیق سرمایه داری بروی كار آمد و در فردای قدرت گیری با جامعه ای مواجهه شد كه در حال تعمیق یك انقلاب نیمه كاره بود. با سركوب و جوخه های اعدام توانست انقلاب را به شكست بكشاند ولی نتوانست جامعه را به زیر یوغ خویش درآورد و شرایط مساعد تولید و باز تولید سرمایه داری را فراهم كند. مضاف بر این كه بنا بر هویت مذهبی و اسلامی خود نمی توانست یك روبنای سیاسی مقبولی را برای سرمایه داری جهانی تامین كند و همچنان از طرف بخش عمده جهان سرمایه داری مورد غضب واقع ماند. تداوم بحران سرمایه داری و بحران حكومتی اساس توضیح وضعیت اقتصادی است كه كل جامعه را از جنبه اقتصادی به قهقرا میبرد. فقر و فلاكتی كه دامنگیر طبقه كارگر و اكثریت مردم را گرفته امروز به مرز نابوده فیزیكی آنان رسیده است. این آن چیزی است كه ما در توضیح علل شرایط موجود میدهیم .
كارگران كمونیست و پیشروان طبقه كارگر در قبال این اوضاع توضیحات پیچیده ای ندارند. مسئله ساده است. طبقه سرمایه دار و حكومت اسلامی حافظ آن مسبب این اوضاع است و تاوانش را هم آنها باید بپردازند. مسئله سیاست اقتصادی نیست. "واردات بی رویه است"، "تولیدات داخلی باید مورد حمایت قرار گیرد" و یا "محاصره اقتصادی است" و غیره٬ خورك و مسكن و بهداشت نمیشود. كارگری كه مزد نمیگیرد و یا نمیتواند حتی نان كافی بر سر سفره خانواده اش ببرد باید با این توقع بار بیاید كه قضیه از این حرفها گذشته است. مسئله مرگ و زندگی است. در ایران اقتصاددانان رژیمی و یا "سبزی" حتی نمیتوانند موقعیت خود را با بحران سرمایه داری جهانی توضیح دهند. چرا كه اینها بیش از سه دهه است كه جز فقر و بیكاری و بی مسكنی هیچ چیزی برای مردم نداشته اند. خیلی پیشتر از بحران حاضر مردم در ایران در مقیاس میلیونی زیر چنگال فقر و فلاكت در حال خورد شدن بودند. آن چیزی كه امروز ما شاهد آن هستم همان وضعیت است كه ابعاد بیسابقه و مرگبار یافته است و طبقه كارگر و كل جامعه را بر سر یك دو راهی تعیین كننده رسانده است.
يک دنياى بهتر: دورنماى شورش گرسنگان٬ قيام عليه گرانى و فقر و فلاکت عناوينى بوده که توسط حزب سالهاى گذشته عنوان شده است. مردم نيشاپور با شعار "ننگ بر گرانى" عليه کمبود مرغ فرياد زدند و حکومتيها واکنشهاى تندى نشان داده اند. جايگاه سياسى اين اعتراض چيست؟ واکنش تند حکومتيها از سر قدرت است يا استيصال؟
سياوش دانشور: قطعنامه حزب و رئوس نقد و سياست ما مجددا در همين شماره نشريه منتشر شده است. طى اين سالها موارد متعددى اعتراض پراکنده عليه گرانى داشته ايم. حتى مردم محرومى که به زور و تحميق پاى سخنرانى و سفر استانى احمدى نژاد و سران حکومتى آورده ميشوند٬ بارها با فرياد "ما گرسنه ايم"٬ "بيکارى٬ بيکارى"٬ " رئيس دولت نان نداريم" و ... اعتراض کرده اند. وضعيت امروز اما بسيار متفاوت است. بحرلان اقتصادى حاد شده است٬ اجراى يک مرحله از حذف سوبسيدها و فقدان هر نوع حداقل ايمنى اقتصادى٬ کارد را به استخوان بخش عظيمى از مردم کارگر و زحمتکش رسانده است. مسئله گرانى قبلا هم وجود داشت و ما اين چشم انداز را داشتيم که طى دوره اى به يک معضل اجتماعى و لذا يک امر مهم سياسى تبديل ميشود. امروز شبح اعتراض عليه فقر و گرانى٬ اعتراض عليه حکومت فقر٬ کل حکومت اسلامى را در بر گرفته است. حرکت مردم نيشاپور گوشه اى از يک واقعيت عظيم اجتماعى است که بسرعت کل جامعه ايران را در بر ميگرد.
اعتراض عليه فقر و گرانى در اساس اعتراض عليه نظم کنونى و مناسبات مبتنى بر فلاکت بخش عظيمى از مردم توسط نظام موجود است. اين اعتراضى ماهيتا چپ و عليه طيف وسيع سرمايه داران و شرکاى دزدشان است. اين حرکتى است که چهارچوب جديدى به اعتراض سياسى و اجتماعى در جامعه ميدهد و در سير پيشرفت خود تناسب قواى سياسي را زير و رو ميکند. اين اعتراضات و قيامهاى آتى٬ عليرغم هر محدوديتى٬ فرياد طبقه کارگر و محرومان و گرسنگانى است که توسط سرمايه و حکومت اسلاميش له شده اند. اين اعتراض و قيامى براى "نان" و عليه حکومت فقر است.
واکنش حکومتيها در عين تند بودن بسيار مضحک بود. امام جمعه نيشاپور گفته دندانى که براى مرغ عليه نظام شعار دهد را خرد ميکنيم! برخى اخبار نيز حاکى از آنست که لباس شخصى ها در ميان مردم معترض شعار "مرگ بر کمونيست" سر داده اند. واقعيت اينست که کل حکومت و باندهايش در اين ماجرا زير فشار و هدف اعتراض اند. اين ديگر نه اعتراض به "عدم اجراى قانون اساسى" است و نه تظاهرات "سکوت". اين اعتراض به کل حکومتى است که با پرچم اسلام شديدترين فقر و فلاکت را به اکثريت عظيمى تحميل و تعداد قليلى را به مولتى ميلياردها و طبقه حاکم تبديل کرده است. سرمايه دارى با روبناى اسلاميش مورد تعرض قرار ميگيرد و واکنش تند حکومتيها نيز بر همين اساس است. اين واکنش غريضى سرمايه در همه جاى جهان است. تفاوت در ايران اينست که با اعتراض عليه حکومت سرمايه دارى٬ اسلام بعنوان روبناى سياسى - ايدئولوژيک آن و بمثابه توجيه کننده فقر و سياست رياضت اقتصادى٬ نيز مورد هجوم قرار ميگيرد.
کارگران و راديکالها بايد آماده باشند. دوره جديدى آغاز شده است که مهر و نشان قيام و انقلاب محرومان براى نان و آزادى را بر پيشانى خود دارد. قيام عليه فقر و فلاکت اقتصادى توسط کارگران و زحمتکشان ميتواند بعنوان سکوئى براى انقلاب زير و رو کننده سوسياليستى عليه سرمايه دارى عمل کند. ما براى بهبود فورى اوضاع طبقه کارگر ميکوشيم اما چشم به سرنگونى نظم کنونى و يک پيروزى سوسياليستى دوخته ايم.
يک دنياى بهتر: چه بايد کرد؟ کدام کانونها در جامعه ميتواند منشا تحرک وسيع توده اى در قبال گرانى باشد؟ اشکال و محورهاى گرهى سازماندهى در اين وضعيت کدامند؟ تاکيدات حزب چيست؟
على جوادى: چه باید کرد؟ باید کنترل تولید و توزیع مواد و محصولات مورد نیاز مردم را از چنگ رژیم و کنترل سرمایه خارج کرد. باید رژیم اسلامی را سرنگون کرد. باید سرمایه داری را نابود کرد. باید اقتصاد را در خدمت رفع نیازمندیهای جامعه و توده های مردم نه برای سود بکار انداخت. مادام که رژیم اسلامی سر کار است٬ مادام که نظام اقتصادی سرمایه داری مقدرات اقتصادی جامعه را تعیین میکند٬ وضع بر همین روال خواهد بود. هیچ اصلاح و بهبودی تا زمانیکه رژیم اسلامی حاکم است در زندگی مردم ممکن نیست. رژیم اسلامی یعنی فقر. رژیم اسلامی یعنی گرسنگی و فلاکت گسترده .
اما چگونه؟ شاید چنین امری در درجه اول غیر ممکن بنظر برسد. شاید گفته شود که تا رسیدن به چنین وضعیتی چه باید کرد؟ آیا تا زمانیکه رژیم سرنگون نشده است وضع همین است؟ باید تحمل کرد؟ پاسخ مسلما منفی است! راه حل ما هم متضمن حل نهایی و ریشه ای مساله است و هم راه حلی برای وضعیت فوری و عاجل کنونی.
مساله این است که کارگران و تولید کنندگان و توزیع کنندگان مواد غذایی و محصولات مورد نیاز زندگی مردم میتوانند این وضعیت را تغییر دهند. اگر کارگران اراده کنند٬ اگر کارگران متشکل شوند٬ میتوانند کنترل تولید و توزیع را در اختیار داشته باشند. اگر کارگران شوراها و مجامع عمومی خود را تشکیل دهند٬ اعلام کنند که اجازه نخواهند داد مواد غذایی به قیمت گرسنگی و محرومیت اکثریت عظیم توده مردم٬ عاملی در تولید سود و احتکار سرمایه دار باشد٬ مساله بکلی تغییر خواهد کرد. اگر توده های مردم کارگر و زحمتکش در محلات متشکل شوند و شوراهای محلی خود را ایجاد کنند و در ارتباط با شوراهای مراکز کار و تولید قرار گیرند٬ میتوان سیستم تولید و توزیع را از دست رژیم اسلامی و سرمایه خارج کرد. چنین کاری مسلما مستلزم درجه بالایی از تشکل و قدرت کارگری و انقلابی در جامعه است. اما شدنی است. ممکن است. راه حل کلیدی و اساسی قضیه است. راه های دیگر تماما آزمایش شده اند. امروز پیش از هر زمان جامعه نیازمند یک راه حل پایه ای است. تا کی میتوان تحمل کرد؟ مبارزه با این وضعیت در درجه اول محتاج سیاستهای رادیکال و انقلابی است. باید جلوی این مرگ تدریجی طبقه کارگر و توده ای زحمتکش را گرفت. باید این وضعیت را از پایه تغییر داد. راه پایه ای دیگری نیست .
اما در عین حال باید جنبش علیه گرانی و فقر و بیکاری و فلاکت را سازماندهی کرد. باید اشکال مناسب و تعیین کننده مبارزه متشکل و هدفمند را در شرایط ملتهب کنونی تعریف کرد و در برابر جامعه قرار داد. اعتراض مردم نیشابور تنها گوشه ای از اعتراض توده های مردم علیه فقر و گرانی و بیکاری است. بخش عمده این پتانسیل اعتراضی هنوز بالفعل نشده است. فریاد مرگ بر گرانی را باید همگانی کرد. این شعارها و اعتراضات و فریاد ها باید پایه های رژیم اسلامی سرمایه را به لرزه بیندازد. همه شهرهای ایران میتواند مرکز مبارزه توده ای و اجتماعی علیه فقر و فلاکت و گرانی باشد.
حزب تاکیدات روشنی در این زمینه دارد. مبارزه علیه فقر و فلاکت و گرانی یک عرصه اصلی نبرد طبقاتی در جامعه است. این مبارزه را باید سازمان داد. ظرف مناسب چنین اعتراضی متشکل شدن در محلات و در شوراهای محلات است. شوراهای محلات نه تنها ظرف مناسب پشبرد چنین مبارزه ای است بلکه در عین حال ظرفی برای در دست گرفتن تولید و توزیع و تامین نیازمندیهای حیاتی جامعه است. حزب همه فعالین کارگری و رهبران عملی اعتراضی را به سازماندهی این مبارزه فرامیخواند.
يک دنياى بهتر: گرانى و فقر يک جبهه نبرد اصلى طبقاتى در ايران است. معنى اجتماعى اين مسئله چيست؟ چگونه بايد به اين مسئله نگاه کرد و وظايف رهبران کارگرى٬ رهبران عملى و اجتماعى جنبشهاى آزاديخواه٬ نسل جديد پيشرو و زنان در قبال اين وضعيت چيست؟
جليل بهروزى: بدرست امروز یكبار دیگر مسئله گرانی و فقر به یك جبهه تعیین كننده جدال طبقه كارگر بدل شده است. این را هیچ نیرویی و حزبی تعیین نكرده است. معنی اجتماعی آن این است كه جامعه و بطور مشخص طبقه كارگر بطور عینی و در پراتیك جاری خود با یك معضل حیاتی رو در رو است و یك انگیزه عمیق برای مقابله با و پایان دادن آن دارد. از این رو ضروری و ممكن است كه برای پاسخگوئی به این معضل بسیج شود و به میدان آید و كل طبقه حاكمه و حكومت آن را به جدال بكشد. یك حزب سیاسی كارگری و رادیكال میتواند با پاسخ خود به این مسئله و راه حل خود در مقابل آن مردم معترض و به جان آمده و گرسنه را حول یك آلترناتیو انقلابی بسیج كند و تعرض ادامه دار و هدفمندی را سازمان دهد. به این اعتبار ما مسئله فقر و فلاكت را عرصه میدانیم كه میتواند جدا از این كه زمینه ساز یك مبارزه گسترده و میلیونی در مقابل تعرض حكومت به سطح معیشت و زندگی كارگران و مردم گردد، بلكه مسئله قدرت سیاسی و بزیر كشیدن رژیم اسلامی را به امر بلاواسطه طبقه كارگر و توده های جامعه بدل میسازد. این عرصه است كه مبارزه گسترده و سازمان یافته در آن ضریب سركوبهای و توحش عنان گسیخته از طرف رژیم را پایین آورده و بالاترین درجه حمایتها و پشتیبانیها را نیز به همراه دارد.
برای كارگران كمونیست این عرصه ای شناخته شده است. مبارزه هر روزه كارگران برای دستمزدهای معوقه، علیه اخراج و شرایط ایمنی كار و اضافه دستمزد جزیی از مبارزه بر علیه فقر و فلاكت است. اما این همه این عرصه را در بر نمیگیرد. مبارزه علیه بیكار سازی و بیكاری، مبارزه برای مسكن مناسب، مبارزه برای بیمه های درمانی و بهداشتی، مبارزه بر علیه گرانی و تورم، مبارزه بر علیه كار كودكان، همه و همه باید به اجزای ارگانیك یك مبارزه واحد بدل شوند. مجامع عمومی در محل كار و شوراهای محلی در محیط زیست باید اشكال سازماندهی این مبارزات گردند. شعارها و مطالبات مشخص باید پرچم این مبارزات بوده و در این میان شبكه رهبران كارگری و پیشروان طبقه بیشترین وظیفه را عهده دار هستند.
جامعه امروز بیش از هر زمانی چشم به طبقه كارگر دوخته است. مبارزه كارگران بر علیه فقر و فلاكت میدانی است كه میتواند كل جامعه را حول آنان بسیج كند. به یمن تاریخچه درخشان جنبش كارگری و كمونیستی در چند دهه گذشته، این جنبش به یك مرجع مهم جنبشهای آزادیخواهانه و مترقی در ایران بدل شده است. تنها كافی است كه ماشین عظیم این طبقه به حركت درآید٬ طوفانی درخواهد گرفت.
يک دنياى بهتر: خود حکومتيها و بخشا اپوزيسيون ميگويند يک هدف تحريمهاى اقتصادى اينست که مردم را با کمبود و شورش وادار کنند. پاسخ شما چيست؟ اساسا اردوى راست چگونه ميتواند روى اين روند تاثير بگذارد؟ چکيده سياست کمونيستى و شعارها و تاکتيک هاى مناسب در قبال وضعيت کنونى با توجه به آمادگى حکومت اسلامى براى سرکوب کدامست؟
سياوش دانشور: نه معضل حکومتيها و نه معضل اپوزيسيون راست ايران در مورد تحريمهاى اقتصادى٬ مردم نيستند. حکومتيها ميخواهند بحران عميق و بن بست شان را با فرافکنى به عوامل موثر فرعى تر مانند تحريم اقتصادى توجيه کنند. "تحريم هستيم" دروازه فراخى به روى کارفرماها و سرمايه داران متفرقه گشوده است تا استثمار طبقاتى و فشار به طبقه کارگر را به حد اعلا برسانند. اپوزيسيون راست موافق تحريم اقتصادى٬ که دو قلوى طبقاتى حکومت اسلامى اند٬ استراتژى شان اينست که در پس تحريم و تهاجم نظامى به قدرت برسند. لذا مردم نه فاکتورى در محاسبات سياسى اينهاست و نه نقشى دارند. حداکثر مردم بايد بصورت کنترل شده و زير پرچم اينها تحرکى داشته باشند و بعد دنبال کار و زند گى شان بروند.
انفجار و شورش مردم عليه فقر ميتواند به هر دليلى و با هر زمينه اى بوقوع بپيوندد. مگر اعتراض به گرانى بنزين بر اثر تحريم بود؟ کسى که عليه فقر سينه اش را سپر گلوله سرمايه ميکند٬ "عامل" اين و آن نيست٬ بلکه شهروندى است که فرزندش گرسنه است٬ خودش و يا همسرش بيمار است٬ بيکار و بيحقوق است و ديگرى چيزى براى از دست دادن ندارد. وانگهى٬ مردم هيچ منفعتى در دعواى اردوهاى ارتجاع داخلى و بين المللى ندارند. مردم هميشه قربانى جنگ اردوهاى ارتجاعى و تروريستى بوده اند. طبقه کارگر همواره مرغ عزا و عروسى دوره رونق اقتصادى٬ دوره بحران اقتصادى٬ دوره صلح سرمايه داران و دوره جنگ و کشمکش شان بوده است. کارگران موظف نيستند٬ مترى دست شان بگيرند و حساب کنند که اعتراض شان به نفع اين طرف ارتجاع است يا آنطرف ارتجاع. کارگران براى منافع مستقل و مشخص و فورى خود به ميان مى آيند و همين را ميگويند. اتفاقا همين اعتراض مستقل و طبقاتى و روشن و قابل حمايت است که صحنه سياسى را تغيير ميدهد و نيروهاى متفرقه اسلامى و تروريستى و بورژوائى را حاشيه اى ميکند.
اردوى راست تلاش ميکند با پرچم سياستهاى ناسيوناليستى و يا با اتکا به سياستهاى ميليتاريستى از اعتراض مردم استفاده ابزارى کند. تلاش ميکنند صرفا دولت اسلامى و سياستهايش را عامل بيکارى و فقر و معضلات امروز مردم معرفى کنند. تلاش ميکنند سفره نظام سرمايه دارى را از سفره جمهورى اسلامى جدا کنند تا بتوانند بعد از جمهورى اسلامى همين اوضاع و همين مناسبات اقتصادى نابرابر را تداوم بخشند. ناسيوناليستها و فاشيستها در کنار اسلاميها در ايندوره تلاش ميکنند بجاى طرح واقعى صورت مسئله مردم٬ بين طبقه کارگر شکاف ايجاد کنند. بايد هر تلاش و سياست ارتجاعى شان را افشا کرد و اجتماعا شکست داد و در قلمرو سياسى درهم کوبيد.
چکيده سياست کمونيستى اينست که بانى فقر و فلاکت اقتصادى٬ بانى اختناق و سرکوب٬ و بانى همه مشقات کنونى مردم در ايران و جهان نظام سرمايه دارى حاکم است. سياست کمونيستى کل اين اوضاع را نشانه ميرود و زير نقد کوبنده کارگرى و کمونيستى قرار ميدهد. سياست کمونيستى مکان مبارزه عليه اختناق و فقر و تلاش براى آزادى و رفاه را ميان توده هاى وسيع طبقه کارگر ميبرد و با اتکا به ظرفيتها و محدوديتهاى موجود تلاش ميکند راه پيشروى را هموار کند. سياست کمونيستى در قلمرو سازماندهى به نيروى واقعى خود کارگران و محرومان و فقر زده ها متکى ميشود. از منافع آنها شروع ميکند و هر حرکت و سياست و تاکتيکش را به منافع آنها متکى ميکند. سياست کمونيستى بر استقلال طبقاتى جنبش طبقه کارگر از جنبشهاى متفرقه بورژوائى تاکيد دارد و اين استقلال را در تمام قلمروها تامين و تضمين ميکند.
شعارهاى ما در ايندوره از جمله اينهاست: "حکومت فقر نميخواهيم"٬ "حکومت گرانى نميخواهيم"٬ "مرگ بر گرانى"٬ "مرگ بر حکومت فقر"٬ "آزادى و رفاه حق مسلم ماست"٬ "مرگ بر سرمايه دارى"٬ "کارگر٬ زحمتکش٬ اتحاد اتحاد"٬ "زنده باد شوراها"٬ "عليه فقر و اختناق اتحاد اتحاد" و ...
از نظر سازمانگرى ما از انواع ابتکارات توده اى براى بميدان کشيدن نيروى محرومان عليه گرانى و فقر و حکومت بانى آن استقبال ميکنيم. اما حزب راسا شوراها و سنت عمل مستقيم کارگرى و توده اى را طرح و تبليغ ميکند. چرا که رمز موفقيت هر جنبش وسيع توده اى دخالتگر بودن کليه کسانى است که در اين امر مشترک دخيل اند و شوراها و مجامع عمومى ميتوانند اين را تضمين کنند. شوراها در عين حال ارگانى براى سازماندهى انواع ابتکارات مستقيم توده اى و اعمال قدرت عليه فعال مايشائى اوباش اسلامى و نيروهاى متفرقه ارتجاع سياسى اند. نيروى سرکوب را تنها ميتوان با قدرتى آلترناتيو از ميدان بدر کرد. از نظر ما يک رکن اساسى اين قدرت٬ آلترناتيو شوراها و سازمانهاى اعمال اراده مستقيم و مستمر توده هاى کارگر و زحمتکش در محلهاى کار و زندگى هستند. فراخوان ما اينست که همه جا شوراها را برپا کنيد و براى اعمال کنترل و اعمال قدرت در مقابل کنترل و قدرت رژيم اسلامى و سرمايه داران آماده شويد. *